درافغا نستان چه مي گذ رد؟
تهيه و تلخيص شامل سالار تهيه و تلخيص شامل سالار


اين ها(تفنگداران) كسانى بود ند كه در 1989 هنگاميكه نيروهاى روسيه عقب نشينى نمودند، بر سر حاكميت شهر كابل با يكديگر جنگيد ند و شهر كابل را با خاك يكسان كرده و بر طبق گزارش‏ سازمان ديده بانى حقوق بشرآنان بيش ا ز 50000 ا نسان بيدفاع را به قتل رساندند كه بيشترين آ نها در يكسال كشته شده اند. اينها اكنون، بر افغانستان چيره شده و انحصار، آزار و اذيت مردم و معامله ترياك را بدست گرفته اند. اينها توا نسته ا ند ارتشهاى شخصى بوجود آورند و مردم را بيش‏ از پيش‏ مورد شكنجه، اذيت و آزار قرار دهند، ايجاد رحب و وحشت كنند و به مافياى كشت خشخاش‏ و به صادر كنندگان ترياك به بازارهاى اروپا و آمريكا تبديل شوند.( )در طول 17 سال واشنگتن مبلغ 4 ميليارد دالر به جيبهاى ظالمترين و جنايتكارترين مردان روى زمين ريخت.(
)متاسفانه بيادداريم که بوش‏ گفته بود\" مردم ا فغانستان در آينده از سخاوتمندى آمريكا و متحدينش‏ آگاه خواهند شد.\"( مطلبى كه در زير مى خوانيد، گزارشى است كه بوسيله جان پيلجرروزنامه نگارانگليسي، بمناسبت پيروزى نيروهاى ائتلاف به سرپرستى آمريكاه برضد \"تروريسم\" منتشر كرده است. اين گزارش نسبت جالب بودن تااکنون به زبانهاي مختلف ترجمه وبه نشررسيده : در لوموند سيا سى به زبان فارسى اكتبر 2004 بهروز عارفى . فرهاد خسروخاور به فرا نسه، وا صل گزارش به انگليسي نوشته شده است . پس‏ از 11 سپتامبر_ جنك ضد\" بخيه تروريستى\" افغانستان، جان پيلجر براى اولين بار و براى تهيه گزارشى به آنجا سفر مى كند. او چنين مى نويسد: من در تمامى طول زندگى خود به خيلى از مناطقى كه در آنجا هرج و مرج سياسي حكمفرما بوده سفر كرده ام اما جايى را مثل اينجا نيافتم . اين گزارش‏ در باره خشونت، رشوه خوارى و نااميدى است. اين يك نگاه تيزى است به دروغها، خيانتها و ظلم و ستمى كه افغانستان امروزه را بويژه براى زنان به جهنمى تبديل كرده است. براى آشنائى با مردم و منطقه اطراف راهى كابل مى شود. در تمامى مسير حركت هيچ چيزى از بازسازى بچشم نمى خورد. تنها در محله هائى كه دولت و نيروهاى خارجى در آن مستقر بودند بازسازى انجام شده بود. ويرا نى، بدبختى، فقر وفحشا در گوشه و كنار شهر كابل و ساير شهرهاى افغانستان به عيان ديده مى شود. خودفروشى زنان و دختران در افغانستان بيداد مى كند و به قول سربازانى كه در ماموريت هاى مختلف به كشورهاى ديگر رفت و آ مد كرده بودند در هيج جاى دنيا به اين اندازه خودفروشى و ارزان فروشى را بچشم نديده بودند. لازم به توضيح است كه دايركنند گان خانه هاى فسا د و فروش‏ زنان به سربازان و نيروهاى خارجى با مسئولين دولتى در ارتباط مستقيم هستند. در كنفرانس‏ حزب كارگر انگليس‏ بعد از حمله 11 سپتامبر تونى بلر چند جمله فراموش‏ نا شدنى را بيان و مسئله اى را فاش‏ كرد. اين كه \"ما، به مردم افغانستان اين قول را مى دهيم، که شما را تنها نخواهيم گذاشت.\" اگرطالبان سرنگون شوند، ما با همكارى شما دولتى را كه از پشتيبانى وسيعى برخوردار با شد، براى بازسازى افغانستان و اين همه خرابى و ظلم و ستمى كه بر شما رفته است جانشين خواهيم كرد. دولتى كه تمامى گروههاى قومى و مذهبى را متحد كند. تا شما از فقر و ستمى كه اكنون موجوديت ا نسانى شما را تهديد مى كند، رها يى يابيد.\" او گفته بوش‏ را تقليد كرد، بوش‏ چند روز قبل ازاو گفته بود : \" مردم تحت اختناق افغانستان سخاوت آمريكا و متحدين آن را خواهند شناخت. همزمان كه هدفهاى نظامى را بمباران مى كنيم براى مردان، زنان و كودكان در حال مرگ از گرسنگى و رنجديده افغا نستان از هوا دوا، غذا و ديگر مايحتاج اوليه زندگى خواهيم ريخت. آمريكا دوست مردم افغانستان است.\" يكا يك كلماتى كه آنها بر زبان راندند، دروغ بود. گفته و تبليغات آنها همه افسانه آفرينى كثيفى بود تا بدين وسيله راه اشغال هردوكشور افغانستان و عراق را برايشان باز كند. اشغال غير قانونى آنگلو _ آمريكايى عراق خيلى بيشتر بحرانى و هرج و مرج آفرين بوده اما شايد ا فغانستان فاجعه زده، فراموش‏ شده، آن اولين \"پيروزى\" در \" جنگ ضدتروريستى\" بيشتر شاهد شوك كننده در باره قدرتنمايى آمريكا و انگليس‏ باشد. اين، اولين ديدار من از اين كشور بود. در دوران زندگى ام، به مناطق زيادى سفر كرده ام كه در آنجا هرج و مرج سياسى حاكم بوده است، اما هرگز من جا ي را مثل اين جا نديدم. كابل با خرابه ها، خرده شيشه ها، شن و سنگريزه ها به جاى خيابان، عينا درسدن بعد ا ز1945 در آلمان رابه خاطر مى آورد؛ اين جا انسانها در ساختما نهاى خرد و خمير شده، چون قربانيان زلزله زده، در انتظار رهايى زند گى مى كنند. آنها برق و يا وسائل گرم کننده ندارند؛ آتش‏ افروزى آ نها شبها، از ميان سورا خهاى ديوا رهاى گلوله خورده، سوسو مى زند. در اين شهر بندرت ديوارى وجود دا رد كه بر بدنه ا ش‏ نشانى از گلوله انواع سلاحها نداشته با شد. موترها ى زير و رو شده در چهار راهي ها باقى مانده اند. پايه هاى برق كه در نظر بود نمايشى از بس هاى مدرن را به تماشا گذارند، چون گيره هاى فلزى خم شده اند. بس هاى سيمدار بريكديگر تكيه دا ده ا ند. اين بسها، مجسمه هايى را به خاطر مى آورند كه خمرهاى سرخ از ماشينها برافراشته بودند تا سال سفر را نشان دهند . در سال 2001 مبلغى بالغ بر 10 ميليارد دالر در افغانستان به مصرف رسيد كه بيشترين قسمت آن را آمريكا تأمين كرده بود. بيش‏ از %80 از اين مبلغ خرج ريختن بمب و پركردن جيبهاى سران جنگجو يعنى مجاهدين سا بق گرد يد. آمريكاييها به هر كدام از تفنگداران دهها هزار دالر پول نقد و مقدار مشابعى سلاح دا د ند. « ما به هر كدام از سران تفنگداران كه توا نستيم دست رسى پيدا كنيم، مراجعه كرديم.» اين را يكى از كارمندان سياCIA در زمان جنگ، به خبرنگار روزنامه وال ژورنال استريت گفته بود. به زبانى ديگر،آنها رشوه گرفتند تا به جاى جنگ با يكديگر با نيروهاى طالبان مبارزه نمايند. اين ها كسانى بود ند كه در 1989 هنگاميكه نيروهاى روسيه عقب نشينى نمودند، بر سر حاكميت شهر كابل با يكديگر جنگيد ند و شهر كابل را با خاك يكسان كرده و بر طبق گزارش‏ سازمان ديده بانى حقوق بشر مركز اين سازمان در نيويارك مى باشد ،50000 انسان بيدفاع را به قتل رساندند كه بيشترين آ نها در يكسال كشته شد ند. اينها اكنون، بر افغانستان چيره شده و انحصار، آزار و اذيت مردم و معامله ترياك را بدست گرفته اند. اينها توانسته ا ند ارتشهاى شخصى بوجود آورند و مردم را بيش‏ از پيش‏ مورد شكجه، اذيت و آزار قرار دهند، ايجاد رحب و وحشت كنند و به مافياى كشت خشخاش‏ و به صادر كنندگان ترياك به بازارهاى اروپا و آمريكا تبديل شوند. %90 از هروئين مصرفى در بريتانيا از اين راه تأمين مى گردد. اما با اين وجود، اين دولت روى كار آ مده بعد از سرنگونى طالبان در واقع فقط حكم يك نمايش را دارد؛ اين دولت پولى در بساط ندا رد. يكى از كارمندان وزارت امورانکشاف دهات در كابل، عمر زاخيل وال به من مى گويد كه \"كمتر از%20 از كمكهاى خارجى به خزانه دولتى مى رسد، ما حتا پول براى پرداخت حقوق كارمندان دولتى نداريم، از آن كمتر براى پرداخت هزينه هاى بازسازى\".
در يكسرى از گزارشات سازمان ديده بانى حقوق بشر كه اخيرا منتشر شده اند اخبار جناياتى به چاپ رسيده كه بوسيله کانگسترها و سران جنگجوى مناطقى انجام گرفته است كه بوسيله آمريكا و متحدينش‏، بعد ازسقوط طالبان درسال 2001 منصوب گرد يده ا ند\" و \" در اصل اينها كشور را به گروگان گرفته اند\". اين راپور ها به روشنى مى گويند كه اردو‏ و پوليس‏ كه زير فرمان اين سران جنگجو قرار دارد، بدون ترس‏ از مجازات، روستا نشينان را به گروگان گرفته و در زندانهاى شخصى زندا نى و شكنجه مى كند تا مبلغ مورد درخواست، پرداخت گردد؛ كه تجاوز جنسى به دختران، زنان و پسران به وفور انجام مى گيرد؛ كه ساكنين به طور روشن مورد آزار و اذيت، غارت و در معرض‏ قتل هاى فردي وگروهي مى باشند. مدرسه ها را در آتش‏ مى سوزانند. \"بسيارى از دختران و زنان از ترس‏ در خانه مى مانند كه اين خود باعث مى شود از رفتن به مدرسه و كار كردن محروم گردند\". بطور مثال در شهر هرات در غرب كشور اگر زنى رانند گى نمايد دستگير مى شود؛ آ نها از سفر كردن با مردي كه با آنها قوم و خويش‏ نباشد، محرومند و حتى زنان حق سوار شدن بر تكسى كه راننده آن با آنها فاميل نباشد، ندارند. اگر آنها اين قوانين را رعايت نكنند، دستگير شده و مورد مجازات سختى قرار خواهند گرفت. بنا به گزارش‏ سازمان ديده بانى حقوق بشر، اين اعمال ضد زن، باعث شده اند كه خيلى از زنان و دختران حتى در مواقع ضرورى مانند زمان زايمان نتوانند از امكانات پزشكى و درما نى برخوردار گردند. \" يونيسف گزارش‏ مى دهد كه \" آمار مرگ زنان در حين زايمان در افغانستان از تمام دنيا بيشتر است .اين را يكى از فعالين زنان به نام ماريا به من مى گويد كه گذشته بهتر از اكنون بود، امروز وضعيت ا فغانستان اين چنين نااميد كننده است . قوانين به نظر مى رسند كه تغيير كرده باشند اما زنان جرئت بيرون رفتن از خانه بدون حجاب را ندارند، زيرا براى حفاظت از جان خود حمل مى كنيم.
براى آمريكا اين مانند داستان فرانكشتاين است_ هيولايى را انسان مى سازد و بعد اين هيولا خود را بر عليه بوجود آورنده ا ش‏ برمى گرداند. اگر آمريكا ، بن لا دن و كليه نيروهاى مرتجع اسلامى و بنيادگراى ديگر را در ا فغانستان در زمان موجوديت قوای نظامي روسيه بوجود نياورده بود، اينها در 11 سپتامبر 2001 به ارباب خود حمله نمى كردند.\" تراژدى افغانستان مثال خوبى از قدرت نمايى غرب مى با شد كه كشورهاى سابقا معروف به جهان سوم فقط بعنوان محك و معيار ى عمل مى كنند كه از بيرون و از طرف كشورهاى غربى اعمال مى گردد. معيار اين است كه آ نها براى \"ما\" چقدر قابل استفاد ه ا ند؟. اين ظلم و ستم و رياكارى كه سابقه طولاني دارد كه در افغانستان پياده شده است، يكى از همكاريهاى كاملا مخفى نگاه داشته شده اى بود كه آمريكا و بريتانيا با سران )جنگجو)، مجاهدين در ايام جنگ سرد برعليه روسيه داشتند. ، و اين همكارى، نقش‏ تعيين كننده اى در برانگيختن جهادى كه توليد كننده طالبان، آلقاعده و 11 سپتامبر بود، داشته است. \" بر اساس‏ نگاه تاريخ رسمى\" زبيگنيو برژينسگى مشاور ملى رئيس‏ جمهور كارتر در يك مصاحبه كه در سال 1998 انجام داده است، اعتراف مى كند كه \" سيا در سال 1980 كمك به مجاهدين در افغانستان را آغاز كرد اما حقيقتى كه تا كنون مخفى نگه د اشته شده بود، چيز ديگرى را مى گويد. \" در سال 1979 كارتر با راهنمايى و مشورت برژينسكى 500 ميليون دالر براى، بوجود آوردن يك سازمان تروريستى اختصاص‏ داد. هدف اين بود كه روسيه شوروى را كه گرفتار جنبش‏ بنيادگرايى اسلامى در جمهوريهاى آسياى مركزى بود فريب دا ده و در تله ى افغانستان كه منبع سرايت بنيادگرا يى اسلامى بود، اندازند. در طول 17 سال واشنگتن مبلغ 4 ميليارد دالر به جيبهاى ظالمترين و جنايتكارترين مردان روى زمين ريخت با اين هدف كاملا پنهان كه شوروى را بوسيله يگ جنگ بى مفهوم وبي معنى به خاك سياه نشانده و نابود كند. يكى از اين مردان گلبدين حكمتيار يكى ز سران جنگجو كه بطور ويژه اى مورد علاقه سيا است، او دهها ميليون دالر را صاحب شد. كار ويژه او قاچاق ترياك و پاشيدن اسيد به صورت زنان و دخترانى است كه از حمل چادري خودارى مى كردند. سال 1994 او شرط پايان دادن به توپ و خمپاره باران كابل را نخست وزير شدن خويش‏ گذاشت كه پذيرفته شد. ، رئيس‏ پيشين سازمان سيا ويليام كسى ( ( William Casey طرحى كه توسط سازمان جاسوسى پاكستان كار شده بود را مورد پشتيبانى قرار داد. اين طرح براين اساس‏ ريخته شده بود كه از تمام دنيا نيرو براى شركت در جهاد به افغانستان برده شود. از سال 1986 تا 1992، 100 هزار داوطلب اسلامى براى شركت در جهاد، در افغانستان، در پاكستان آموزش‏ داده شد ند. اين تروريستها در پايگاهى كه زير نظرCIA وM16 بود آموزش‏ ديدند. درآنجا بوسيله نيروهاى ويژه بريتانيا SAS كسانى كه بعدا تروريستهاى آلقاعده شدند، براى ساختن بمب و ديگر ابزار قتل آ موزش‏ داده مى شدند. رهبران آنها در يك پايگاه سيا در ويرجينيا آموزش‏ ديد ند. نام اين عمليات را اقدام طوفان نها ده وتا بيرون رفتن روسيه از افغانستان در سال 1989 ادامه داده شد. \" من اعتراف مى كنم كه كشورها براى ما، نقطعه هايى روى تخته شطرنجند.\" اين گفته متعلق به معاون سلطان هندوستان لورد كورزون در سال 1898 است، \" كه اكنون بوسيله يك بازى بزرگ برجهان چيره گردد.\" برژينيسكى مشاوره چندين رئيس‏ جمهور و حيله گرى كه از طرف ينگ بوش‏ مورد احترام ويژه اى است، درست از چنين كلماتى بهره برده است. او در كتاب خود به نام ((The Grand Chessboard مى نويسد\" كه كليد تسلط بر جهان، آسياى مركزى با مكان استراتژيكى خود بين قدرتهاى بزرگ رقابت كننده و ذخائر عظيم نفت_و گاز است.\" براى اينكه اين بيان را كه به ترمينولوژى امپراطورهاى گذشته كه بيشترشان جنايت كار بودند، متعلق است ، بتوانيم به امروز ربط دهيم، بهتر است كه به خود كتاب برژينيسكى رجوع نمائيم. او مى نويسد كه\" يكى از \" نيازمنديهاى بزرگ وهدف استراتژيكى امپرا طورى اين است\" كه \" از اتحاد بربرها جلوگيرى كند.\" هنگاميكه شوروى از هم پاشيد، تخته شطرنج به دستگاه اجرايى بيل كلينتن رسيد. اكنون ديگر طالبان، اخيرترين موتاسيون مجاهدين، بر افغانستان حاكم شده بودند. سال 1997 كارمندان وزارت امور خارجه ايالات متحده آمريكا و مديران شركت ((Union Oil Company of Calforkia كه مستعارش‏ ((Unocal است با همكارى و هميارى يك ديگر، امر پذيرايى از رهبران طالبان را در واشنگتن و هوستون بعهده گرفتند. آ نها يك پذيرايى شجاعانه و افرا طى با دعوتهاى شام در خانه ى لوكسو،كه بسيار زيبا و مجلل است، در شهر هوستون از مهمانان خود بعمل آوردند. هدف آمريكا اكنون اين بود كه آرزوى 60 ساله خود را كه ساختن لوله گاز از طريق افغانستان بود را عملى كند. طالبان براى عبور هر 1000 فوت مكعب گاز 15 سنت حق عبور از افغانستان درخواست مى كرد. اين واقعه در زمان رياست جمهورى كلينتن اتفاق افتاد، اما طرف هاى قرارداد همان\"يونتاى گاز و نفتى\" بود كه بزودى بررژيم جورج دبليو بوش‏ پسر تسلط مى يافتند. در ميان آنها سه نفر به چشم مى خوردند كه در دولت بوش‏ پدر عضو بودند، كسا نى چون معاون كنونى رئيس‏ جمهور ديك چنى، كه 9 شركت نفتى را نمايندگى مى كرد، و كندوليزا رايس‏، سابق مشاور امنيت ملى در دولت بوش‏ است ولى در آن زمان مدير كورون_ تكزا كو با ويژه ا مور پاكستان و آسياى مركزى بود، هستند. \"آرزوى\" لوله گاز در هنگاميكه دو سفارتخانه هاى آمريكا در شرق آفريقا بمب گذارى شد و القاعده كه با افغانستان در ارتباط بود، مسئول اين بمبارانها شناخته شد، به حالت نيمه خاموشى در آمد. رژيم طالبان ديگر مطلوبيت نداشت؛ و وقتش‏ رسيده بود كه قربانى گردد. در اكتبر 2001 آمركاييها به تلافى عمليات تروريستى 11 سپتامبر، طالبهاى دوست و شريك خود را بمباران نمودند، \"اتحادشمال\"به قدرت رسيد، پروژه لوله هاى گاز به پايان مى رسد، اين پروژه اكنون زير نظر سفيرآمريكا درا فغانستان، به انجام مى رسد. بعد از سقوط رژيم طالبان ا يالات متحده آمريكا 9 پايگاه نطامى در جمهوريهاى آسياى مرگزى كه همگى از كشورهاى نفت خيز همسايه افغانستان مى باشند، ساخته است. در تمام دروازههاى ورود به مناطق كره زمين كه داراى ذخاير فسيلى سوختى هستند، آمريكا داراى پايگاه نظامى است. لورد كورزون به سختى مى توانست بازى بزرگ خود را بشناسد. اين چيزى است كه يوساس‏ اسپا س‏ كومند آنرا \"تسلط كامل ظريف\" مى نا مد. آمريكا جا ده هاى منتهى به منابع درياى خزر را از پايگاه پهن و بزرگى كه بوسيله شورويها ساخته شده بود، كنترول مى كند. اما،در اين جا نيز مانند اشغال دوم يعنى عراق، همه چيز به طور كامل و به دلخواه پيش‏ نمى رود. \" آ نها، همينكه كه ما از پايگاه پا به بيرون مى گذاريم به طرف ما شليك مى كنند\" اين را (رود داويس‏) مى گويد \" براى ما بيرون از پايگاه يك ميدان جنگ است.\" من به او مى گويم كه \" ولى رئيس‏ جمهور بوش‏ مى گويد كه ما افغانستان را آرام كرديم. پس‏ چرا بايد انسانها به طرف شما تيراندازى كنند؟\" او جواب مى دهد \" پديده دشمنى همه جا را در برگرفته است. >آيا اين تعجب انگيزنيست كه شما از يك عده سران جنگجوى تشنه به خون حمايت مى كنيد؟< ما آنها را حاكمان محلى مى ناميم \" جنگى كه طالبا ن را از قدرت ساقط كرد، هرگز خاتمه نيافته است. ده ها هزار سرباز آمريكايى در پايگاهها خود ا ند که با هلى كوپترهاى جنگى و زره پوشهاى نظامى براى انفجار غارها و يا حمله به دهات خارج مى شوند، اغلب محل عمليات قسمت شمال شرقى كشوراست. طالبان در حال برگشت به مناظق پشتون نشين و نزديك به مرز پاكستان هستند. سخنگوى آمريكايى دگروال داويس‏ مى گويد\" طالبان بدست نيروهاى آمريكايى كشته شده اند\". افغانستان در حال حاضر، اين قدر خطرناك شده كه بطور يقين براى روزنامه نگاران تهيه گزارش‏ و دادن اطلاعات واقعى از رخدادهاى آنجا غيرممكن شده است. پايگاه عملياتى آمريكائيها در بگرام اكنون به \"زندان موقت\" تبديل شده است كه متهمين ر ا براى بازجويى به آنجا مى برند. دو نفر از زندانيان سابق اين زندان به نامهاى عبدالجبار و حكيم شاه، در ماه مارچ‏ گذشتهبه روزنامه نيويارك تايمزگفته بودند \"كه تعداد زيادى زندانى كه تعدادشان به حدود 100 نفر مى رسيد، از اين\"باز داشتگاه\" كه سر و صورتشان در كيسه پيچيده بودند، با دستهاى زنجير شده به سقف و با پاهاى در قفل و زنجير، بدون اينكه بتوانند حركتى داشته باشند، به مدت ساعتهاى طولانى، مجبور بودند كه بايستند\". ديده اند. از اين جا خيلى ها به اردوگاه گوانتانامو فرستا ده مى شوند. آنها را از تمام حقوق ا نسانى يك اسير و زندا نى جنگى محروم مى كنند. به سازمان صليب سرخ فقط اجازه دا ده مى شود كه از قسمتى از اين \"زندان موقت\" بازديد كند؛ از ورود بازديدكنندگان صليب سرخ به تمام ساختمان زندان جلوگيرى مى شود. يك راننده تكسى به نام شير محمد كه با خانوا ده ا ش‏ مصاحبه كردم، در ماه ا پريل گذشته به جرم مراجعه به \"بازداشتگاه بگرام\"، براى جويا شدن از سرنوشت يك دوستش كه قبلا باز داشت، شده بود، دستگير مى شود. دوست او بعد از مدتى آزاد مى شود، اما شير محمد اكنون ‏ در گوانتانامو زندانى است، يكى از كارمندان وزارت داخله در دولت كرزى به من مى گويد كه شير محمد جرمش‏ اين بود كه در يك مكان نامناسب و در زمانى نامناسب ديده شده است. \" او بى گناه است.\" او علاوه براين يكى از منتقدين طالبان در زمان حاكميت آنها بوده است. به احتمال زياد خيلى از كسانى كه امروزه در شكنجه گاههاى آمريكا در بگرام و گوآنتانامو زندا نى اند، كسانى است كه به گروكان گرفته شده و در مقابل پولى كه آمريكاييها در مقابل تحويل دادن متهمين به همكارى طالبان و يا تروريستهاى القاعده به گروگانگيرها پرداخت مى كنند ، توسط تفگداران ، تحويل وسپس‏ زندانى مى شوند. من از داويس‏ مى پرسم كه؛ چرا از زندانيان، \"بازداشتگاه بگرام\" تحقيقات كافى بعمل نمى آيد؟ و چرا آ نها را از حقوق اسا سى كه اگر شما بعنوان يك آمريكايى بدست آرتش‏ يك كشور بيگانه اسير شوى، انتظار داريد، محروم مى كنيد؟ او جواب مى دهد كه: \"سئوال در مورد زندانيان جنگى در نزد چپ و راست به اين بستگى دا رد كه چه پرسپكتيوى انسان دا رد.\" اين جهانى كافكايى است كه آمريكاى بوش‏ با مساعدت مالى براى امپراطورى خود ساخته است، اين آن واقعيت و حقيقت دنيايى است كه در آن خرابه و ويرانه ها رشد و توسعه مى يابند ودر چنين مكانها يى زند گى ا نسانها به قدر قربانيان محله گروند زروGrund Zero در نيويارك ارزش‏ ندارد. يكى از چنين مكانها، دهكده اى است كه نامش‏ بى بى مهرواست. اين دهكده در ايام جنگ وبوسيله يك هواپيماى ف _ 16 مورد حمله قرار گرفت.
پيلوت ، 250 كيلو MK28 ، بمب حسا س‏ برسرخانه اى كه از سنگ وخاك ساخته شده بود و در آن حريفه با شوهرش‏ گل احمد و بچه هايش‏ زندگى مى كرد، مى ريزد. گل احمد فرش‏ باف بود. براثرانفجار اين بمب تمامى اعضاى فاميل غير از حريفه و پسركوچكشان به قتل مى رسند. در اين فاجعه حريفه8 تن از اعضاى خانواده ا ش‏ را از دست مى دهد، علاوه بر اينها دوتا از كودكان خانه همسايه نيز كشته مى شوند. او با چهره اى كه از غم و درد براى من تعريف مى كند از چگونگى پيكرهايى مى گويد كه جلوى مسجد روستا براى دفن برده بود. او از اين مى گويد كه زمانى كه او با بدنهاى تكه تكه شده، روبرو مى شود چه وضعيت و حشناك و بدى داشته است. مى گويد كه خود را مجبور د يده كه به تنهايى، براى اينكه جنازه ها از يكديگر براى دفن نمودن تميز داده شوند، اندا مهاى كنده شده عزيزانش‏ را از زير خاك در آورده، آنها را جدا كرده و هر كدام را در يك كيسه گذاشته و سپس‏ نام هر كدام را بر روى كيسه نوشته و تا دم مسجد ده براى شستشو و دفن كردن ميبرد. او همچنين گفت كه: يك تيم 11 نفره آمريكايى آ مدند و ازمحل فرود آ مدن بمب كه خانه اش‏ در آن واقع شده بود، نقشه بردارى و تحقيق كردند. آ نها حتى از شماره بمب هاى ريخته شده تحقيقات كرده وهمچنين با او مصاحبه نمودند و بعد رقتند. مترجم آنها به او 15 دالر مى دهد. بعد از مد تى او با يارى ريتا لاسار براى ديدن سفير آمريكا مى رود. ريتا لاسار يك زن اهل نيويارك است كه برادرش‏ را در مركز تجارت جهانى از دست دا ده و در ايام جنگ براى ضديت با جنگ و دلدارى دادن به قربانيان آن به افغانستان سفر كرده بود. هنكاميكه سعى مى كند كه از لاى ميله هاى سفارت نامه اى را براى سفير به داخل سفارت بفرستد، او را چنين خطاب مى كنند:\"از اين جا گور ت راگم كن گدا...\" چندى قبل روزنامه گاردين چاپ لندن نتيجه ى تحقيقاتى كه بوسيله جاناتان استيل انجام گرفته بود را چاپ كرد. نتيجه اين تحقيقات اين بود كه علاوه بر بيشتر از 8000 افغان كه به طور مستقيم در جنگ\" ضد تروريستى\" آمريكا و متحدينش‏ به قتل رسيد ند، تعداد بيش‏ از 20000 نفر از مردم بيدفاع و رنجديده اين سرزمين بطور غير مستقيم قربانى حمله ى بوش‏ به افغانستان شده ا ند. اضافه بر انها، تعداد زيادى از مردم عادى مجبور به ترك خانه و كاشانه خود گشته و بدون هيچگونه كمكى در بيابانهاى خشك رها شد ند. در ميان كشورهايى كه مستحق گرفتن كمكهاى جهانى در سال گذشته بودند، ا فغانستان از همه كمتركمك دريافت كرده است. به بوسنى با يك چهارم جمعيت افغانستان مبلغ 365 دالر براى هر نفر كمك شده است؛ افغانستان براى هر نفرفقط 42 دالر مى گيرد. %3 از كمكى كه به افغانستان د اده مى شود براى بازسازى كشور به مصرف مى رسد؛ نيروهاى نظامى \"ائتلاف\" تحت رهبرى آمريكا %84 را به خود اختصا ص‏ دا ده اند و بقيه بعنوان كمك در افغانستان با آن همه سران جنگجوي توزيع‏ مى شود. درماه مارچ‏ سال گذشته كرزى براى دريافت پول بيشتر به واشنگتن پرواز نمود. او از طرف سرمايه گذاران خصوصى دعوت به كمك بيشترى مى شود که صرف35 ميليون دالر براى ساختن يك هوتل 5 ستاره براى پذيرائى از مهمانان خارجى برنامه ريزى مى گردد .متاسفانه بيادداريم که بو ش‏ گفته بود\" مردم ا فغانستان در آينده از سخاوتمندى آمريكا و متحدينش‏ آگاه خواهند شد.\"
April 10th, 2005


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
گزیده مقالات